یادداشت های یک مدیر عامل
معرفی کتاب مغز شما هنگام کار
کتاب "مغز شما هنگام کار" نوشته دیوید راک به بررسی نحوه عملکرد مغز انسان در محیطهای پرتنش کاری و استراتژیهایی برای بهبود تمرکز، کاهش حواسپرتی و افزایش بهرهوری میپردازد. دیوید راک، متخصص در زمینه نوروساینس کاربردی، در این کتاب با استفاده از یافتههای علمی و روانشناسی شناختی، نشان میدهد که چگونه میتوان با درک بهتر از نحوه کارکرد مغز، عملکرد بهتری در کار و زندگی شخصی داشت.
این کتاب به صورت داستانی روایت میشود و از طریق دو شخصیت اصلی، امیلی و پاول، به تحلیل چالشها و مشکلات رایجی که در طول یک روز کاری تجربه میکنند، میپردازد. سپس با استفاده از دانش نوروساینس، روشهایی را پیشنهاد میدهد که این دو شخصیت میتوانند با آنها عملکرد و بهرهوری خود را افزایش دهند. در هر صحنه از داستان، نویسنده مشکلات روزمرهای مانند فشار کاری، تصمیمگیریهای سخت، همکاری با دیگران، و مدیریت تغییرات را بررسی کرده و راهکارهایی مبتنی بر عملکرد مغز برای آنها ارائه میکند.

کتاب "Your Brain at Work" در چهار بخش یا پرده، به مخاطب آموزش میدهد که چگونه میتواند مغز خود را در شرایط مختلف، از مشکلات فردی گرفته تا تعاملات اجتماعی و چالشهای تغییر، به بهترین نحو هدایت کند. به طور کلی، این اثر به عنوان راهنمایی برای یادگیری مدیریت کارهای پیچیده، کنترل استرس، و تقویت مهارتهای فردی و ارتباطی در محیط کار نوشته شده است و به خوانندگان کمک میکند تا از ظرفیتهای مغز خود به بهترین شکل بهره بگیرند.
کتاب "Your Brain at Work" به شکل یک نمایشنامه طراحی شده است و در چهار پرده و چندین صحنه روایت میشود. دیوید راک برای جذابتر کردن مفاهیم علمی، از ساختار داستانی استفاده کرده و هر پرده را به مثابه بخشی از یک نمایشنامه طراحی کرده است که در آن شخصیتهای اصلی، امیلی و پاول، با چالشها و مشکلات روزمره خود مواجه میشوند. هر صحنه مانند یک تصویر سینمایی، یک مشکل مشخص را به تصویر میکشد و سپس نویسنده با ارائه توضیحاتی علمی، به بررسی دلیل وقوع این مشکلات و روشهای مغزمحور برای غلبه بر آنها میپردازد. در پایان هر صحنه، شخصیتها با دیدگاهها و تکنیکهای جدید، رویکردهای متفاوتی را تجربه میکنند که به نتایج بهتری منجر میشود.
این ساختار به خواننده اجازه میدهد که به شکلی جذاب و داستانی، بینشها و یافتههای نوروساینس را در زندگی روزمره خود بکار گیرد و به درک عمیقتری از تأثیر شیوههای مختلف عملکرد مغز بر کار و زندگی دست یابد. در ادامه، به بررسی هر یک از پردههای کتاب میپردازیم تا با جزئیات بیشتری با موضوعات و چالشهای مطرحشده در آنها آشنا شویم.
با مطالعه خلاصه این کتاب، شما میتوانید مروری کلی بر هر صحنه و راهحلهای ارائهشده داشته باشید. این راهکارها شامل تمرکز بر اولویتها، مدیریت استرس، تعاملات مثبت با همکاران، پذیرش تغییرات، و تقویت اعتماد به نفس در محیط کاری هستند. هر صحنه، مشکل خاصی را مطرح میکند که ممکن است شما نیز در محیط کاری خود با آن مواجه شوید. با مراجعه به متن اصلی کتاب و بررسی دقیقتر هر صحنه، میتوانید تکنیکها را در شرایط کاری خود به کار بگیرید و راهحلهای مؤثر کتاب را برای بهبود عملکرد و مدیریت بهتر چالشها امتحان کنید.
مخاطبین کتاب
کتاب "Your Brain at Work" برای طیف گستردهای از مخاطبان مفید است، بهویژه افرادی که به دنبال راهکارهایی برای بهبود عملکرد و مدیریت بهتر چالشهای روزانه در محیط کاری هستند. این افراد شامل موارد زیر میشوند:
- کارمندان و مدیران: افرادی که با حجم بالای کار، فشارهای زمانی، و تعاملات پیچیده با همکاران، مدیران یا زیردستان مواجه هستند و به دنبال راههایی برای افزایش تمرکز و کاهش استرس کاری خود میگردند.
- افراد دارای مشاغل پرتنش: حرفههایی که فشار و حجم کاری بالایی دارند، مانند پزشکان، وکلا، مشاوران، و مدیران پروژه. این کتاب به آنها کمک میکند تا با مدیریت بهتر احساسات و تمرکز، عملکرد خود را بهبود بخشند.
- کارآفرینان و صاحبان کسبوکار: افرادی که مسئولیتهای مختلفی را در سازمان یا شرکت خود به دوش میکشند و نیاز به ایجاد محیطی با فرهنگ پذیرش تغییر و نوآوری دارند.
- دانشجویان و محققان علوم اعصاب کاربردی: افرادی که به مطالعه نوروساینس و کاربردهای آن در بهبود عملکرد انسانی علاقهمندند، میتوانند از این کتاب برای درک عملی و کاربردی اصول نوروساینس در مدیریت رفتار و عملکرد استفاده کنند.
در کل، "Your Brain at Work" برای هر فردی که میخواهد درک عمیقتری از مغز و تأثیر آن بر عملکرد و احساسات خود داشته باشد و با بهرهگیری از علم، چالشهای روزمره خود را بهتر مدیریت کند، یک منبع ارزشمند و کاربردی است.
پرده اول: مشکلات و تصمیمات
صحنه ۱: غرق شدن در اطلاعات صبحگاهی
مشکل
امیلی، یکی از شخصیتهای اصلی کتاب، صبح خود را با انرژی و ایدههای تازه برای پروژه جدیدی آغاز میکند. اما به محض شروع کار، با یک سیل از ایمیلها، پیامها، و برنامههای فشرده روزانه مواجه میشود. حجم زیاد اطلاعات و کارهای عقبافتاده، او را به شدت سردرگم و مضطرب میکند، به طوری که برنامهریزی او برای شروع یک روز پرثمر، به کاملاً از دست میرود. امیلی در تلاش است همه کارها را به سرعت پیش ببرد، ولی تمرکز خود را از دست میدهد و به جای تمرکز بر کارهای اصلی، وقت زیادی را برای کارهای کماهمیت و ایمیلهای غیرضروری صرف میکند.
راهحل
دیوید راک در این صحنه توضیح میدهد که مغز ما ظرفیت محدودی برای پردازش اطلاعات و تصمیمگیری دارد و باید آن را مانند یک منبع انرژی محدود مدیریت کرد. او پیشنهاد میکند که امیلی به جای تلاش برای انجام همه کارها، ابتدا اولویتبندی کند. به این صورت که ابتدا مهمترین کارهای روز را شناسایی و تنها به آنها توجه کند. دیوید راک توصیه میکند که اولویتبندی کردن باید قبل از شروع هر کار دیگری انجام شود تا از استفاده بیرویه از انرژی مغزی جلوگیری کند.
برای اجرای این راهکار، ابتدا امیلی باید تمام کارها و ایمیلهای خود را به چهار دسته تقسیم کند:
- کارهای ضروری و فوری (مواردی که باید در اولویت باشند)
- کارهای ضروری اما غیرفوری (که میتوانند به زمانی دیگر موکول شوند)
- کارهای غیرضروری اما فوری (مواردی که میتواند به دیگران سپرده شود)
- کارهای غیرضروری و غیرفوری (مواردی که میتواند حذف شود)
همچنین، نویسنده پیشنهاد میکند که امیلی برای جلوگیری از استفاده مفرط از انرژی مغزی، از روشهای بصری مانند نوشتن فهرست وظایف روی تخته یا کاغذ استفاده کند تا مغز به جای تلاش برای به یادآوری وظایف، بر روی انجام آنها تمرکز کند.
نکته کاربردی:
شما میتوانید این راهکار را در زندگی خود پیاده کنید: هر روز صبح، پیش از انجام هر کار دیگری، اولویتهای خود را مشخص کرده و آنها را در جایی قابلمشاهده بنویسید. سپس با توجه به ظرفیت محدود مغز، کارها را به ترتیب اهمیت انجام دهید و در صورت لزوم، بین وظایف وقفههای کوتاه برای استراحت ذهنی بگذارید تا بهرهوری شما افزایش یابد.
صحنه ۲: پروژهای که فکر کردن به آن سخت است
مشکل
پاول، شخصیت دیگر کتاب، با پروژهای بزرگتر از پروژههای معمول خود مواجه شده است و باید به زودی یک پیشنهاد قیمت برای این پروژه تهیه کند. با این حال، هر بار که به حجم و پیچیدگی این پروژه فکر میکند، دچار سردرگمی و اضطراب میشود. او تلاش میکند با تهیه یک جدول هزینهها کار خود را پیش ببرد، اما متوجه میشود که انجام این کار به این روش ساعتها زمان میبرد و در زمانی که دارد، به نتیجه نخواهد رسید. پاول احساس میکند که در میان حجم بالای اطلاعات گیر کرده و قادر به پیشبردن پروژه نیست.
راهحل
دیوید راک در این صحنه توضیح میدهد که مغز ما ظرفیت محدودی برای پردازش همزمان تعداد زیادی از اطلاعات دارد و بهتر است در چنین موقعیتهایی اطلاعات را به چند قسمت سادهتر یا "تکه" تقسیم کنیم. او پیشنهاد میکند که پاول پروژه را به چند بخش اصلی یا تکههای قابل مدیریت تقسیم کند تا به جای پردازش کل پروژه به صورت یکجا، هر بخش را بهطور مستقل مورد بررسی قرار دهد. این روش به کاهش بار شناختی مغز کمک کرده و امکان تمرکز بهتر بر روی جزئیات هر بخش را فراهم میکند.
برای اجرای این راهکار، پاول میتواند پروژه خود را به چهار بخش اصلی تقسیم کند، مانند:
- تهیه برنامهی دقیق پروژه
- تحقیق در مورد نرمافزارهای مشابه
- نوشتن نرمافزار
- نصب و راهاندازی
پاول میتواند از این رویکرد برای تمرکز روی هر بخش به صورت جداگانه و مرحله به مرحله استفاده کند. او میتواند ابتدا زمان تقریبی و منابع مورد نیاز برای هر بخش را تعیین کند و سپس به بخش بعدی بپردازد. همچنین، راک تأکید میکند که پاول میتواند با ایجاد یک نمای کلی یا جدول ساده از این مراحل، کار را به راحتی شروع کند.
نکته کاربردی:
در پروژههای پیچیده، به جای تلاش برای انجام همه چیز به صورت یکجا، پروژه را به چند تکهی کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید و سپس هر تکه را بهصورت جداگانه بررسی کنید. با این کار، مغز شما میتواند بهجای سردرگمی در حجم بالای اطلاعات، هر بخش را با تمرکز و دقت بیشتری پردازش کند.
صحنه ۳: انجام چند کار همزمان
مشکل
امیلی در راه رسیدن به جلسهای با مدیران ارشد است و همزمان مشغول صحبت تلفنی با یکی از متقاضیان شغلی است که برای موقعیت مورد نظر او پذیرفته نشده است. حین صحبت، به دلیل تلاش برای انجام دو کار همزمان، مسیر را گم میکند و با تأخیر به جلسه میرسد. وقتی وارد جلسه میشود، پیامهای دیگری روی تلفن او ظاهر میشوند و او تصمیم میگیرد که همزمان با گوش دادن به صحبتهای جلسه، به ایمیلها و پیامها نیز پاسخ دهد. این کار او را از تمرکز روی موضوع اصلی جلسه دور کرده و وقتی مدیر از او میخواهد خودش را معرفی کند، امیلی برای لحظاتی احساس سردرگمی و آشفتگی میکند و نمیتواند به خوبی صحبت کند.
راهحل
دیوید راک توضیح میدهد که مغز انسان نمیتواند همزمان دو کار شناختی پیچیده را به درستی انجام دهد. تمرکز همزمان بر چند کار، به اصطلاح «چندوظیفهگی» یا "Multitasking"، باعث میشود که مغز نتواند به طور کامل روی هیچ یک از کارها تمرکز کند و کیفیت عملکرد کاهش مییابد. او پیشنهاد میکند که برای تمرکز بیشتر و بهبود عملکرد، امیلی باید از انجام همزمان چند کار خودداری کند و هر بار تنها روی یک کار متمرکز شود.
برای اجرای این راهکار، امیلی میتواند به جای چک کردن مداوم تلفن همراه و ایمیلها، زمانی را مشخص کند که در آن به پیامها و ایمیلها پاسخ دهد و بقیه زمان خود را تنها به جلسه اختصاص دهد. در موقعیتهای مشابه نیز او میتواند با بستن ابزارهای حواسپرتی مثل تلفن همراه یا قرار دادن آن در حالت بیصدا، تمرکز خود را بر روی وظیفه اصلی حفظ کند.
نکته کاربردی:
برای افزایش کارایی و کاهش خطاها، سعی کنید فقط روی یک کار در هر لحظه تمرکز کنید. ابزارهای حواسپرتی مانند تلفن و ایمیلها را در زمان انجام کارهای مهم کنار بگذارید و زمانی مشخص برای پاسخ به پیامها و ایمیلها در نظر بگیرید. با این روش، مغز شما میتواند تمام انرژی و تمرکز خود را به یک کار اختصاص داده و به نتایج بهتری دست یابد.
صحنه ۴: نه گفتن به حواسپرتیها
مشکل
پاول میخواهد قبل از دیدار با یک مشتری، برنامه دقیقی برای پروژهای که پیشنهاد داده، تهیه کند. او قصد دارد تیم و زمانبندی پروژه را تنظیم کند، اما مرتباً توسط تماسهای تلفنی، ایمیلها و افکار مزاحم داخلی دچار حواسپرتی میشود. یکی از تماسها از سمت یکی از دوستانش است که از او دربارهی پروژهای دیگر سؤال میکند. این مکالمه و سپس چک کردن ایمیلهای دیگر، او را از تمرکز اصلیاش دور کرده و او احساس خستگی و کلافگی میکند. در نتیجه، پاول نمیتواند به برنامهریزی مورد نظر خود بپردازد و زمان زیادی را از دست میدهد.
راهحل
دیوید راک توضیح میدهد که مغز برای تمرکز و عملکرد بهینه به انرژی و توجه مستمر نیاز دارد و هرگونه حواسپرتی خارجی (مثل تلفن و ایمیلها) یا داخلی (مثل افکار و دغدغههای ذهنی) باعث کاهش تمرکز و افزایش خستگی مغزی میشود. او توصیه میکند که پاول برای انجام کارهای مهم، ابتدا تمام منابع حواسپرتی را از محیط خود حذف کند. برای مثال، او میتواند تلفن و کامپیوتر خود را خاموش کند و محیطی بدون مزاحمت برای خود فراهم سازد.
علاوه بر این، راک تأکید میکند که پاول باید روی تقویت توانایی مهار افکار و امیال درونی خود کار کند تا بتواند در برابر افکار حواسپرتکننده مقاومت کند. برای این کار، او میتواند با تمرین تکنیکهای مهار ذهنی، مانند مراقبه و آگاهی از افکار خود، توانایی مغزی خود را در تمرکز و کنترل افکار تقویت کند.
نکته کاربردی:
اگر به تمرکز بالا برای انجام کاری نیاز دارید، سعی کنید تمام عوامل حواسپرتی خارجی مانند تلفن و کامپیوتر را کنار بگذارید و در محیطی بدون مزاحمت کار کنید. برای مقابله با حواسپرتیهای درونی، تمرین کنید که افکار مزاحم را به موقع شناسایی کرده و کنار بگذارید. تمرینات مراقبه و توجهآگاهی میتوانند به شما کمک کنند تا بهتر بتوانید تمرکز خود را در برابر افکار مزاحم حفظ کنید.
صحنه ۵: جستجوی عملکرد عالی
مشکل
پاول در مسیر رسیدن به جلسهای مهم با مشتری است. او ابتدا با آرامش رانندگی میکند، اما در میانه راه متوجه میشود که مسیر را اشتباه رفته و حالا باید با عجله به جلسه برسد. این استرس و عجله باعث میشود که تمرکز بیشتری روی مسیر داشته باشد، ولی زمانی که نزدیک به مقصد میشود و به ساعت نگاه میکند، ترس از دیر رسیدن بر او غالب میشود و تمرکزش را از دست میدهد. او یکی از مسیرهای مورد نظر را اشتباه میرود و در نتیجه دچار اضطراب بیشتری میشود.
راهحل
دیوید راک توضیح میدهد که عملکرد بهینه مغز در حالت ایدهآل زمانی اتفاق میافتد که سطح اضطراب و هیجان در یک حد متعادل یا به اصطلاح در "نقطهی طلایی" باشد. در این سطح، نه زیاد تحت فشار قرار میگیرید و نه کاملاً آرام هستید، بلکه در حد کافی هوشیار و متمرکز هستید. این وضعیت که به "حالت جریان" یا Flow معروف است، امکان میدهد که مغز بهترین عملکرد خود را نشان دهد. برای رسیدن به این حالت، پاول میتواند از روشهای مختلفی استفاده کند که سطح هوشیاری و علاقه او به کار را در حد مطلوب نگه دارد.
برای اجرای این راهکار، پاول میتواند:
- سطح هوشیاری خود را با روشهای ایجاد اضطراب کنترلشده افزایش دهد؛ به عنوان مثال، تصور کند که اگر به موقع نرسد، مشتری را از دست میدهد. این تکنیک میتواند مقداری آدرنالین در بدن او ترشح کند و به او کمک کند تا هوشیاری بیشتری داشته باشد.
- علاقه و انگیزه خود را با تمرکز بر پاداشهایی که از انجام موفقیتآمیز جلسه خواهد داشت، بالا ببرد. این روش موجب ترشح دوپامین میشود که شیمی مغز را به سمت تمرکز و توجه بهتر هدایت میکند.
نکته کاربردی:
برای رسیدن به حداکثر عملکرد، سطح هوشیاری و انگیزه خود را در سطح متعادل و کنترلشده نگه دارید. در موقعیتهای کمانگیزه، خود را با تصور اتفاقات منفی هوشیارتر کنید، و در موقعیتهای پرتنش، با تمرکز بر مزایا و پاداشهای مثبت، اضطراب را کنترل کنید.
صحنه ۶: عبور از موانع ذهنی
مشکل
امیلی قصد دارد پیش از جلسه ناهار خود، پیشنهاد یک کنفرانس جدید را به سرعت آماده کند. او تحت فشار زمانی قرار دارد و به سختی میتواند روی موضوع تمرکز کند. در میانه کار، ایدهای برای نامگذاری کنفرانس به ذهنش میرسد که او را هیجانزده میکند، اما بلافاصله متوجه میشود که زمان کمی برای کار بر روی نام دارد. این ایدهی ناگهانی او را از تمرکز اصلیاش دور کرده و باعث افزایش اضطرابش میشود. امیلی دچار سردرگمی شده و احساس میکند که نمیتواند در زمان محدود هم کار اصلی را به پایان برساند و هم ایدههای جدید خود را به خوبی پردازش کند.
راهحل
دیوید راک توضیح میدهد که برای عبور از این نوع موانع ذهنی، بهتر است امیلی از روشهای مدیریت تمرکز و استراحتهای ذهنی استفاده کند. ابتدا امیلی باید کار اصلی را به پایان برساند و سپس با ذهنی آرامتر به ایدههای خلاقانهتر بپردازد. او همچنین میتواند با کنار گذاشتن تمام عوامل مزاحم مانند تلفن همراه و ایجاد محیطی آرام، تمرکز خود را به طور کامل بر روی کار جاری حفظ کند. راک همچنین توصیه میکند که با برداشتن وسایل اضافی از روی میز کار و خلوت کردن فیزیکی محیط، مغز را از حواسپرتیهای اضافی دور کرده و مسیر تفکر خلاقانهتر را هموار کند.
برای اجرای این روش، امیلی میتواند:
- ابتدا کار اصلی خود (تهیه طرح کنفرانس) را بدون توجه به نامگذاری به اتمام برساند.
- سپس، تمام وسایل مزاحم را کنار بگذارد و محیط کاری خود را خلوت کند.
- در پایان، با ذهنی آزادتر به ایدهپردازی برای نامگذاری کنفرانس بپردازد.
نکته کاربردی:
برای غلبه بر موانع ذهنی، ابتدا کار اصلی را کامل کنید و سپس به موضوعات خلاقانه بپردازید. محیط کاری خود را از وسایل اضافی و مزاحم خالی کنید تا مغز بتواند بهتر تمرکز کرده و مسیرهای جدید خلاقیت را آزادانهتر طی کند.
پرده دوم: آرام ماندن تحت فشار
صحنه ۷: درگیر شدن در درام
مشکل
پاول در محل کار خود درگیر مشکلی با یکی از همکارانش میشود. اختلاف نظر بر سر یک پروژه به سرعت به یک جدال احساسی تبدیل میشود و پاول به شدت عصبی و دچار اضطراب میشود. هرچه تلاش میکند خونسرد بماند، این اختلاف به سطحی عمیقتر از یک اختلاف کاری میرسد و احساسات او را به هم میریزد. او به سختی میتواند تمرکز کند و به شدت تحت تأثیر این درگیری احساسی قرار میگیرد، به طوری که نمیتواند کارهای خود را با دقت و آرامش به انجام برساند.
راهحل
دیوید راک در این صحنه به پاول و خوانندگان پیشنهاد میدهد که در شرایط مشابه از روشهای تنظیم عاطفی استفاده کنند تا بتوانند تحت فشار احساسی آرام بمانند. او توضیح میدهد که زمانی که تحت فشار و درگیریهای احساسی قرار میگیریم، مغز ما به سرعت به حالت واکنش فوری یا "جنگ و گریز" میرود که مانع از تمرکز و انجام کارها میشود. برای جلوگیری از این وضعیت، راک پیشنهاد میکند که پاول از روشهای زیر استفاده کند:
- ایجاد فاصله احساسی: پاول میتواند با تمرکز بر این که اختلاف نظر فقط یک مسئله کاری است و جنبه شخصی ندارد، به مغز خود کمک کند تا از واکنش شدید احساسی دور بماند. او میتواند با یادآوری هدف اصلی پروژه، به جای تمرکز بر احساسات منفی، توجه خود را بر اصل مسئله متمرکز کند.
- تنفس عمیق و آرام: تنفس آرام و عمیق یکی از راهکارهای ساده و موثر برای کنترل استرس و بازگرداندن تمرکز است. با تنفسهای عمیق و آرام، مغز به حالت آرامش بازمیگردد و فشار احساسی کاهش مییابد.
- استفاده از زبان برای بازسازی احساسات: اگر پاول احساس میکند تحت تأثیر شدید احساسات قرار گرفته، میتواند این احساسات را به صورت کلمات برای خود بیان کند. این کار به او کمک میکند تا با پردازش زبانی احساسات، از شدت واکنش احساسی کاسته و به طور منطقی به مسئله نگاه کند.
نکته کاربردی:
در شرایطی که تحت فشار احساسی قرار میگیرید، از تکنیکهای ایجاد فاصله احساسی و تنفس عمیق برای کنترل وضعیت استفاده کنید. سعی کنید احساسات خود را به کلمات بیاورید و به جای تمرکز بر جنبههای احساسی، به مسئله بهطور منطقی نگاه کنید تا مغز شما از واکنش فوری رها شده و تمرکز و آرامش لازم برای تصمیمگیری بازگردد.
صحنه ۸: غرق شدن در میان عدم قطعیتها
مشکل
پاول با پروژهای جدید روبرو شده که جزئیات و شرایط آن هنوز به طور کامل مشخص نشدهاند. او باید برای انجام این پروژه تصمیمگیری کند، اما از آنجایی که شرایط و اطلاعات کافی ندارد، دچار استرس و اضطراب میشود. عدم قطعیت در مورد وظایف و زمانبندی پروژه، او را در وضعیت نگرانی مداوم قرار میدهد و نمیتواند به راحتی تصمیم بگیرد یا به نتیجهای قطعی برسد.
راهحل
دیوید راک توصیه میکند که در شرایطی که دچار عدم قطعیت میشویم، به جای مقاومت در برابر آن، از روشهایی برای پذیرش و مدیریت عدم قطعیت استفاده کنیم. او پیشنهاد میدهد که پاول میتواند با استفاده از تکنیکهای زیر، احساسات خود را بهتر کنترل کرده و تمرکز خود را حفظ کند:
- پذیرش عدم قطعیت: یکی از راههای موثر برای کنترل استرس در شرایط نامطمئن، پذیرش این واقعیت است که در زندگی و کار همیشه شرایطی وجود دارد که قابل پیشبینی نیستند. پاول میتواند با یادآوری این موضوع که عدم قطعیت بخشی از هر پروژهای است، ذهن خود را از تمرکز بر ترس و اضطراب رها کند.
- تعیین قدمهای کوچک و قابل اجرا: در مواجهه با پروژهای که جزئیات آن مبهم است، بهتر است به جای تلاش برای یافتن راهحل نهایی، قدمهای کوچک و موقتی برای پیشبردن کار انتخاب کنیم. پاول میتواند با مشخص کردن چند وظیفه ساده و قابل اجرا، به تدریج پروژه را پیش ببرد و استرس خود را کاهش دهد.
- تمرکز بر نقاط کنترلپذیر: در شرایط نامطمئن، پاول میتواند با تمرکز بر قسمتهایی از پروژه که تحت کنترل او هستند، احساس بهتری نسبت به وضعیت داشته باشد. او میتواند برنامههای موقتی برای بخشهایی از پروژه که امکان مدیریت دارند تهیه کند و به جای نگرانی در مورد آینده، روی لحظه حال تمرکز کند.
نکته کاربردی:
در شرایطی که با عدم قطعیت مواجه هستید، پذیرش این واقعیت را تمرین کنید و به جای تلاش برای پیشبینی تمام جزئیات، به انجام قدمهای کوچک و قابل اجرا بپردازید. همچنین، بر بخشهایی که میتوانید کنترل کنید تمرکز کنید تا احساس بهتری نسبت به موقعیت پیدا کنید و از شدت استرس کاسته شود.
صحنه ۹: وقتی انتظارات از کنترل خارج میشوند
مشکل
امیلی در شرایطی قرار گرفته که باید به انتظارات مختلفی از سوی مدیران، همکاران و حتی مشتریان پاسخ دهد. این انتظارات به طور ناگهانی افزایش یافته و هر فرد از او انتظار دارد که وظایف و پروژههای مختلفی را در سریعترین زمان ممکن انجام دهد. این فشارها و انتظارات متعدد، باعث میشوند که امیلی احساس کند کنترل خود را از دست داده و نمیتواند به همه انتظارات پاسخگو باشد. او به شدت تحت فشار قرار گرفته و نمیتواند تمرکز کافی برای انجام کارها داشته باشد.
راهحل
دیوید راک در این صحنه توضیح میدهد که یکی از روشهای موثر برای مواجهه با انتظارات خارج از کنترل، مدیریت و بازنگری این انتظارات و تعیین مرزهای مشخص است. او پیشنهاد میکند که امیلی میتواند با روشهای زیر فشارهای وارده را کاهش دهد و بر روی وظایف خود متمرکز بماند:
- تعیین مرزهای واضح و اولویتبندی: امیلی باید انتظارات دیگران را شفاف کند و مرزهای مشخصی برای خود تعیین کند. او میتواند با توضیح به دیگران که نمیتواند همه کارها را به یکباره انجام دهد، وظایف خود را اولویتبندی کند و به موارد مهمتر ابتدا رسیدگی کند.
- ارتباط شفاف با دیگران: امیلی میتواند با گفتگو و ارتباط موثر با مدیران و همکاران خود، انتظارات آنها را تنظیم کند و به آنها توضیح دهد که برای انجام هر کار نیاز به زمان و منابع مناسب دارد. او باید به صراحت به آنها بگوید که تا چه حد میتواند وظایف را انجام دهد و در صورت امکان، بخشی از کارها را به دیگران واگذار کند.
- تمرکز بر روی کنترلپذیرها: امیلی باید سعی کند توجه خود را از انتظاراتی که نمیتواند به آنها پاسخ دهد به سمت وظایف و مسئولیتهایی که میتواند کنترل کند، هدایت کند. با این روش، او میتواند تمرکز خود را حفظ کرده و به جای تلاش برای برآوردهکردن تمام انتظارات، بر انجام درست وظایف اصلی خود تمرکز کند.
نکته کاربردی:
وقتی با انتظارات بیش از حد مواجه میشوید، مرزهای خود را تعیین کنید و انتظارات دیگران را به شکل شفاف مدیریت کنید. به اولویتبندی وظایف بپردازید و بر کارهایی که میتوانید کنترل کنید تمرکز کنید. ارتباط شفاف با دیگران و بیان نیازها و محدودیتهای خود، میتواند به کاهش فشار و بازگرداندن کنترل به شما کمک کند.
پرده سوم: همکاری با دیگران
صحنه ۱۰: تبدیل دشمنان به دوستان
مشکل
امیلی با یکی از همکاران خود که به دلیل اختلافات گذشته نسبت به او نگرش منفی دارد، مجبور به همکاری در یک پروژه میشود. این اختلافات قدیمی موجب شده که هر دو طرف در هنگام همکاری دچار تنش و بیاعتمادی شوند. امیلی احساس میکند که این همکارش بهجای کمک، در واقع مانعی بر سر راه انجام پروژه است و نمیتواند به خوبی با او همکاری کند. این تنش باعث میشود که نه تنها کارها به خوبی پیش نرود، بلکه انگیزه و انرژی امیلی نیز کاهش پیدا کند.
راهحل
دیوید راک در این صحنه توضیح میدهد که برای غلبه بر مشکلات ناشی از تنشها و اختلافات بین فردی، لازم است از تکنیکهای ایجاد اعتماد و همدلی استفاده کنیم. او پیشنهاد میدهد که امیلی میتواند با استفاده از روشهای زیر، این رابطه تنشزا را به یک رابطه همکاریمحور و مثبت تبدیل کند:
- توجه به علایق و اهداف مشترک: امیلی میتواند به جای تمرکز بر اختلافات، بر اهداف و علایق مشترکی که با همکار خود در پروژه دارد تمرکز کند. این کار به او کمک میکند تا به جای تضاد، همدلی و همکاری را تقویت کند و به همکارش نیز نشان دهد که هر دو برای موفقیت پروژه تلاش میکنند.
- ایجاد ارتباط شخصی: دیوید راک توصیه میکند که امیلی برای بهبود رابطه، سعی کند با همکارش یک ارتباط شخصی برقرار کند. این کار میتواند شامل گفتوگوی کوتاهی در مورد موضوعات غیرکاری و علاقهمندیهای مشترک باشد. ایجاد این ارتباط شخصی میتواند موانع روانی را کاهش دهد و حس همدلی و همکاری را تقویت کند.
- ابراز قدردانی و تأیید: راک پیشنهاد میدهد که امیلی در تعاملات خود با همکارش، به جای تمرکز بر نقاط ضعف یا اشتباهات، به نقاط قوت و دستاوردهای او اشاره کند و از او قدردانی کند. این روش به او کمک میکند تا از روابط منفی و رقابت دور شده و پایهگذار روابط مبتنی بر احترام و همکاری شود.
نکته کاربردی:
برای بهبود روابط با همکارانی که با آنها اختلاف نظر دارید، به علایق و اهداف مشترک توجه کنید، سعی کنید ارتباطی شخصی و دوستانه برقرار کنید و نقاط قوت و دستاوردهای آنان را مورد تأیید و قدردانی قرار دهید. این تکنیکها میتوانند باعث کاهش تنشها و ایجاد اعتماد شوند و همکاری را تسهیل کنند.
صحنه ۱۱: وقتی همه چیز ناعادلانه به نظر میرسد
مشکل
امیلی درگیر پروژهای شده که به نظرش تلاش و زحمات او به درستی مورد توجه قرار نمیگیرد و شرایط ناعادلانهای در کار وجود دارد. او احساس میکند که بعضی از همکارانش در این پروژه فرصتهای بهتری دارند و زحمات او نادیده گرفته میشود. این احساس ناعادلانه بودن شرایط، باعث کاهش انگیزه و انرژی او شده و او را به سمت افکار منفی سوق میدهد. امیلی احساس میکند که در این محیط کاری، ارزش کارهای او به درستی ارزیابی نمیشود.
راهحل
دیوید راک در این صحنه به امیلی پیشنهاد میدهد که برای کنار آمدن با حس ناعادلانه بودن شرایط، از تکنیکهای بازنگری ذهنی و تنظیم عاطفی استفاده کند. او بیان میکند که زمانی که شرایط ناعادلانه به نظر میرسد، باید توجه خود را از قضاوتها و ارزشگذاریهای دیگران برداشته و به ارزیابیهای درونی خود و اهداف شخصی تمرکز کند.
برای اجرای این راهکار، امیلی میتواند:
- بازنگری انتظارات و اهداف شخصی: امیلی باید بر این موضوع تمرکز کند که چرا وارد این پروژه شده و هدف اصلیاش از انجام این کار چیست. او میتواند با تعریف اهداف درونی خود، احساس رضایت و ارزشمندی را به طور مستقل از قضاوتهای دیگران به دست آورد.
- تغییر تمرکز از مقایسه به پیشرفت شخصی: دیوید راک پیشنهاد میدهد که به جای مقایسه خود با دیگران، امیلی به پیشرفت شخصی خود توجه کند و به نقاط قوت و مهارتهایی که با تلاش در حال بهبود آنهاست، تمرکز کند. این روش باعث افزایش اعتماد به نفس و انگیزه درونی او خواهد شد.
- ابراز خود و ارتباط موثر: امیلی میتواند با بیان نگرانیها و احساسات خود به شکل حرفهای و محترمانه با مدیر یا همکاران، به آنها اعلام کند که چه انتظاراتی دارد. این ارتباطات میتواند به اصلاح نگرش دیگران نسبت به تلاشهای او کمک کند و فضای مثبتتری در کار ایجاد کند.
نکته کاربردی:
در مواجهه با شرایط ناعادلانه، اهداف و ارزشهای شخصی خود را مرور کنید و به جای مقایسه با دیگران، به پیشرفت فردی تمرکز کنید. همچنین، نگرانیها و انتظارات خود را به شکلی حرفهای بیان کنید تا فضای همکاری بهبود یابد و از ناامیدی و افکار منفی دوری کنید.
صحنه ۱۲: مبارزه برای وضعیت و جایگاه
مشکل
پاول در محل کار با شرایطی روبرو شده که احساس میکند موقعیت و جایگاه او تهدید شده است. یکی از همکارانش که در پروژهای مهم با او همکاری دارد، با پیشنهادها و ایدههای نوین سعی دارد بیشتر دیده شود و در نتیجه، پاول احساس میکند که ارزش او در تیم کاهش یافته است. این نگرانی نسبت به جایگاهش، تمرکز و انگیزه او را کاهش داده و باعث شده که بیشتر بر رقابت و حفظ موقعیت خود تمرکز کند تا بر پیشرفت پروژه.
راهحل
دیوید راک پیشنهاد میدهد که پاول برای حفظ انگیزه و تمرکز خود، به جای رقابت برای جایگاه، بر سهم و تأثیرگذاری خود در پروژه تمرکز کند و از تکنیکهای افزایش حس ارزشمندی و تعامل مثبت استفاده کند. او میتواند با روشهای زیر، از تنشها و نگرانیهای مرتبط با جایگاهش دوری کند و به تقویت همکاریها بپردازد:
- تمرکز بر ارزشآفرینی: پاول باید به جای تمرکز بر رقابت، بر ارزشهایی که میتواند به پروژه اضافه کند تمرکز کند. او میتواند روی نقاط قوت و توانمندیهای خود کار کند تا از این طریق هم حس ارزشمندی خود را افزایش دهد و هم موقعیت خود را بدون رقابت منفی تثبیت کند.
- ایجاد تعاملات مثبت با همکاران: دیوید راک تأکید میکند که پاول میتواند با تقویت ارتباطات و تعاملات مثبت با همکاران، جایگاه خود را از طریق همکاری و همافزایی محکمتر کند. او میتواند به جای حس رقابت، از همکارش حمایت کند و از او بخواهد که با هم برای موفقیت پروژه همکاری کنند.
- بازبینی اهداف شخصی: پاول میتواند به جای مقایسه جایگاه خود با دیگران، به اهداف شخصی خود توجه کند. این کار به او کمک میکند که به جای تمرکز بر رقابت، به پیشرفت و توسعه فردی خود توجه کند و از تنشهای مرتبط با جایگاه و وضعیت خود دوری کند.
نکته کاربردی:
در شرایطی که حس میکنید جایگاهتان تهدید شده است، به جای تمرکز بر رقابت و حفظ جایگاه، بر ارزشآفرینی و توانمندیهای شخصی خود تمرکز کنید. تعاملات مثبت با همکاران را تقویت کنید و اهداف شخصی خود را مرور کنید تا از استرس و تنشهای ناشی از رقابت دوری کنید و همکاری مؤثرتری را تجربه کنید.
پرده چهارم: تسهیل تغییر
صحنه ۱۳: وقتی دیگران کنترل را از دست میدهند
مشکل
امیلی در پروژهای با چند همکار همکاری میکند، اما متوجه میشود که یکی از اعضای تیم تحت فشار کاری و استرس بالا کنترل خود را از دست داده و به طور منفی واکنش نشان میدهد. این فرد شروع به بیان نگرانیها و مشکلاتش میکند و به نظر میرسد که تمرکز لازم برای انجام وظایف را ندارد. این وضعیت باعث ایجاد جو منفی در تیم شده و امیلی نگران است که این موضوع بر روند پیشرفت پروژه تأثیر منفی بگذارد.
راهحل
دیوید راک پیشنهاد میکند که در مواجهه با چنین شرایطی، امیلی میتواند به جای توبیخ یا نادیدهگرفتن احساسات همکارش، از روشهای همدلی و حمایت عاطفی استفاده کند تا او را آرام کرده و به او کمک کند کنترل خود را بازیابد. راک توصیه میکند که امیلی با رویکردی هوشمندانه و حساس به همکار خود نزدیک شود و از طریق مراحل زیر به او کمک کند:
- گوش دادن فعال: امیلی میتواند با گوش دادن فعال و بدون قضاوت به نگرانیها و مشکلات همکارش، به او احساس ارزشمندی و همدلی بدهد. این کار به همکار او کمک میکند تا احساسات منفیاش را بیان کرده و از بار استرس رها شود.
- ارائه حمایت و تشویق: امیلی میتواند با ارائه حمایتهای کوچک، مانند پیشنهاد کمک در کارهای دشوار یا ارائه تشویق، به همکار خود نشان دهد که او تنها نیست و میتواند از حمایت دیگران برخوردار باشد. این حمایت به کاهش اضطراب و بازگشت به تمرکز کمک میکند.
- تعیین گامهای کوچک و قابل دستیابی: دیوید راک پیشنهاد میدهد که امیلی به همکارش کمک کند تا وظایف بزرگ و دشوار را به گامهای کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کند. این کار باعث میشود که همکار او احساس کند قادر به انجام وظایف است و کنترل بیشتری بر روی کار خود دارد.
نکته کاربردی:
در مواقعی که با همکارانی که تحت استرس شدید قرار دارند روبرو میشوید، با گوش دادن فعال، حمایت و تشویق به آنها کمک کنید و وظایف پیچیده را به گامهای کوچک و قابل مدیریت تقسیم کنید. این روشها میتوانند به افراد کمک کنند تا احساس آرامش کرده و دوباره کنترل خود را به دست بگیرند.
صحنه ۱۴: فرهنگی که نیاز به تحول دارد
مشکل
امیلی در محیط کاری خود متوجه شده که فرهنگ سازمانیای که در آن مشغول به کار است، به گونهای است که به طور کلی از تغییرات و نوآوریها استقبال نمیکند. این فرهنگ باعث شده که بیشتر کارکنان به کارهای معمولی و بدون نوآوری ادامه دهند و ترس از تغییر و مواجهه با مشکلات جدید در میان آنها وجود دارد. امیلی احساس میکند که این فرهنگ مانع رشد و پیشرفت او و تیمش شده و نیازمند تغییر است، اما نمیداند چطور میتواند این فرهنگ را به سمت پذیرش تغییرات هدایت کند.
راهحل
دیوید راک توضیح میدهد که برای ایجاد تغییر در فرهنگ سازمانی، باید بهتدریج و با ایجاد تغییرات کوچک و پایدار اقدام کرد. او پیشنهاد میکند که امیلی با استفاده از روشهای زیر به ایجاد فضای تغییرپذیر در سازمان کمک کند:
- الگو شدن برای تغییر: امیلی میتواند با انجام اقدامات کوچک و خلاقانه، خود به عنوان الگویی برای پذیرش تغییرات عمل کند. با نشاندادن نتایج مثبت نوآوریهایش به همکاران، میتواند به آنها انگیزه بدهد که تغییرات را به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت ببینند.
- تشویق به یادگیری مداوم: راک توصیه میکند که امیلی با ارائه پیشنهادهایی برای جلسات آموزشی یا کارگاههای یادگیری، همکارانش را به یادگیری مداوم و پذیرش ایدههای جدید ترغیب کند. این جلسات میتواند به کارکنان کمک کند تا نسبت به تغییرات مقاومت کمتری نشان دهند و خود را برای مواجهه با چالشهای جدید آماده کنند.
- ایجاد گفتگو و تعامل در مورد تغییرات: امیلی میتواند با برقراری جلسات گروهی و تشویق به بیان ایدهها و نظرات همکاران، به آنها فرصت دهد که درباره تغییرات و تاثیرات آنها صحبت کنند. ایجاد فضایی برای بحث و تعامل در مورد نوآوریها، به کارکنان کمک میکند که نسبت به تغییرات دیدگاه مثبتتری پیدا کنند.
نکته کاربردی:
برای ایجاد تغییر در فرهنگ سازمانی، خود به عنوان الگویی برای تغییر عمل کنید و با تشویق همکاران به یادگیری مداوم و ایجاد گفتگوهای آزاد، فرهنگ پذیرش تغییرات را در محیط کاری تقویت کنید. این روشها به شما کمک میکند که به تدریج سازمان را به سمت نوآوری و پذیرش تحولات هدایت کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی» به زبان ساده-بخش 3
مطلبی دیگر از این انتشارات
هدف گذاری FAST یا SMART؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی» به زبان ساده-بخش 1