مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی» به زبان ساده-بخش 3

نوشتن بخش سوم "مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی» به زبان ساده" و انتشارش در ویرگول به درازا کشید که از این بابت از مخاطبین عزیز عذرخواهی می کنم، برای همین پیشنهاد می‌کنم که حتما مروری روی دو قسمت اول داشته باشید:

مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی» به زبان ساده-بخش 1

مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی» به زبان ساده-بخش 2



در پایان بخش دوم بنا بر این شد که با ارائه مثالهای متعددی به درک بهتر این نوع از استدلال کمک کنیم. از همین رو به چند مثال که از دائره المعارف استنفورد استخراج شده نگاهی می اندازیم: (2011 ,Stanford Encyclopedia of philosoply)

مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی»
مبانی فلسفی «یادگیری ماشینی»

1. دوستی سیما و سینا[1]

به صورت کاملاَ اتفاقی متوجه می‌شوید که اخیراً سیما و سینا دعوای وحشتناکی با هم داشته‌اند که در نتیجه‌ی آن رابطه‌ی خود را با هم قطع کرده‌اند. چندی بعد فردی به شما می‌گوید که سیما و سینا را با هم دیده‌است. بهترین تبیین برای خبر شنیده شده آن است که بگویید دوباره این دو با هم آشتی کرده‌اند.

2. میز صبحانه

یک روز صبح وارد آشپزخانه می‌شوید و با بشقابی خالی و یک لیوان روبرو می‌شوید. خرده‌های نان و مقداری پنیر و یک شیشه‌ی مربا و ظرف شکر همه حاکی از آن است که گویا هم‌خانه‌ی شما شب‌ هنگام از شدت گرسنگی به یخچال هجوم آورده و دلی از عزا در آورده و آنقدر خسته بوده که میز را جمع نکرده‌است. این شاید اولین نتیجه‌گیری شما از مشاهده‌ی این صحنه باشد. اما این نتیجه‌گیری ای است که شما داشته‌اید. می‌توان تبیین‌های دیگری نیز پس از مواجهه با این صحنه ارائه داد. مثلاً هم‌خانه‌ی شما برای اذیت کردنتان چنین صحنه‌سازی ای را ترتیب داده یا دزدی به خانه‌ی شما وارد شده و آنقدر وقت داشته که سیر دل کره مربا خورده‌است. تمام این فرضیه‌ها به یکباره به ذهن هجوم می‌آورند و در یک لحظه فرد با دیدن شواهد و قرائن موجود به تایید یا رد آنها به طور ناخودآگاه اقدام می‌کند.

3. کلبه‌ی وحشت

به کلبه‌ای دور افتاده‌ای وارد شده‌اید و در وسط اتاق فردی را مشاهده می‌کنید که خود را دار زده‌است. آن‌طرف‌تر در کنار تخت دست‌نوشته‌ای را می‌بینید مبنی بر اینکه: "بیشتر از این تحمل زندگی را ندارم...". اولین چیزی که به ذهن شما خطور می‌کند، آن است که این فرد به علت فشارهای زیاد در زندگی به این کلبه آمده و خودکشی کرده‌است. اما اگر کمی کنجکاوتر باشید و ذهن خلاقی نیز شما را یاری کند به گزینه‌های دیگری نیز فکر می‌کنید. 1)وی را کشته و او را مجبور کرده‌اند که این متن را بنویسد. 2)این فرد شاید بازیگر تئاتر بوده‌است و در حین تمرین این صحنه ناگهان مرده‌است. 3)سرویس جاسوسی آمریکا او را کشته و صحنه‌سازی کرده. 4)شیطان خبیثی که در این جنگل ساکن است او را به دار آویخته‌است و ... .

در تمام این مثال‌ها نتایج بر اساس منطق و مقدمات آن به دست نیامده است. هیچ اطلاعات جامعی در مورد دوستی سینا و سیما نداشته‌اید. در مورد درجه دوستی آنها هیچ نمی‌دانستید. اینکه چگونه با هم آشنا شده و به چه ترتیب قطع رابطه کرده‌اند هیچ اطلاعی نداشتید. پس چگونه ذهن شما به این نتایج رهنمون شده‌است؟ چگونه به این نتیجه‌گیری‌ها رسیده اید؟ معمولاً ذهن انسان در مواجهه با بسیاری از سوالات زندگی به این شکل اقدام به طرح مسئله و پرسش می کند.

موضوع اصلی در مطالعه‌ی این استدلال، ساخت تبیین‌هایی است که به واسطه آنها بتوان به فهمی از جهان پیرامون دست یافت. به طور کلیAbduction فرایندی استدلالی است که مشاهدات ما از جهان را شرح می‌دهد. همانطور که در مثال‌های گفته شده مشاهده شد،استدلال Abductive فرایند رفت و برگشتی بین نظریه و عمل است. مثال رایج دیگری که در شرح این مدعا به‌کار گرفته‌ می‌شود وظیفه‌ی یک پزشک است. وقتی پزشک نشانه‌ای را در بیمار مشاهده می‌کند شروع به فرضیه‌سازی در مورد علت‌های ممکن می‌کند، این فرضیه‌سازی مبتنی بر دانش او از رابطه‌ی علی بین بیماری و نشانه‌ها است.(1999,Dieter Mans)

پرِس جهت تبیین سه نوع استنتاج از مثال لوبیاها به این ترتیب استفاده می کند:

1. قیاس

قانون(Rule): همه لوبیا‌هایی که از این کیسه هستند، سفید هستند.

حالت(Case): این لوبیاها از این کیسه هستند.

برآیند(Result): این لوبیاها سفید هستند.

2. استقرا

حالت(Case): این لوبیاها از این کیسه هستند.

برآیند(Result): این لوبیاها سفید هستند.

قانون(Rule): همه‌ی لوبیاهای این کیسه سفید هستند.

3. استدلال حدسی

قانون(Rule): همه‌ی لوبیاهایی که از این کیسه هستند سفید هستند.

برآیند(Result): این لوبیاها سفید هستند.

حالت(Case): این لوبیاها از این کیسه هستند.

انواع استدلال حدسی

سه سنت تفسیری متمایز مرتبط بااستدلال حدسی وجود دارد.

1. تحقیق یا پژوهش علمی(منطق کشف)

2. استدلال ماشینی(منطق برنامه نویسی)

3. استدلال روزمره(با استفاده از منطق)

در بخش‌های آتی به مفهوم یادگیری ماشینی و کارکرد این نوع از استدلال در آن بیشتر آشنا می‌شویم.

[1] اسمهای سیما و سینا بنا به نظر مولف انتخاب شده اند.

بخش چهارم