ما نورون‌های مفلوک در چنگال الگوریتم‌های تقدیر

گاهی به سرم می‌زند که ما آدم‌ها، حکم نورون‌های مفلوکی را داریم که در این بازی بی‌رحمانه زندگی، به زور شلاق تقدیر آموزش می‌بینیم. انگار نه انگار که هر چه خوشی و ناخوشی، موفقیت و شکست، همه و همه جزئی از این دوره آموزشی اجباری و بی‌معنی است که نه تنها مدرکش به دردمان نمی‌خورد، بلکه شهریه سنگینی هم بابت این اجبار کذایی از ما می‌گیرند!

الگوریتم‌های تقدیر
الگوریتم‌های تقدیر


خلاصه کلام اینکه، آن بالایی که نمی‌دانم اسمش را چه بگذارم، شاید "معمار بزرگ" یا "برنامه‌نویس بی‌رحم"، هر از گاهی فیدبک‌هایی به ما می‌دهد که ما اسمش را گذاشته‌ایم تنبیه و پاداش. بعضی از ما بدبخت بیچاره‌ها با هزار مکافات و مصیبت وزنمان را با الگوریتم "پس از انتشار خطا" تنظیم می‌کنیم تا بلکه در این شبکه لعنتی باقی بمانیم، اما عده‌ای دیگر بی سر و صدا مثل داده‌های پرت در الگوریتم "DBSCAN" از این سیستم معیوب حذف می‌شوند و به سطل آشغال تاریخ می‌پیوندند.

از اتفاقات تکراری و ملال‌آور زندگی هم که دیگر نگو! درست مثل ایپاک‌های بی‌انتهای یک شبکه عصبی، مدام وزنمان را با تابع "افت" بالا و پایین می‌کنند و ما را به بازی می‌گیرند. گاهی وزنمان آنقدر بالا می‌رود که فکر می‌کنیم با الگوریتم "تقویت یادگیری" به بهشت رسیده‌ایم و قرار است بالاخره در این بازی کثیف برنده شویم، اما طولی نمی‌کشد که دوباره درجا می‌زنیم و با خود می‌گوییم لابد تابع "فعال‌سازی" ما مشکل دارد!

اما اوج فلاکت و بدبختی اینجاست که ممکن است تهش مثل یک لامپ سوخته به درد نخور شویم و با تکنیک "پرونینگ"، که اسمش هم مثل یک طلسم شوم است، از این شبکه بی‌خاصیت حذف شویم و به زباله‌دان تاریخ بپیوندیم، درست مثل یک مدل "شبکه عصبی کانولوشنی" که بعد از چندین ایپاک به درد نخور، دور انداخته می‌شود.

خلاصه اینکه ما بازیچه‌ای بیش نیستیم در دستان بی‌رحم تقدیر، نه راه پس داریم و نه راه پیش... شاید همگی ما در حال اجرای یک الگوریتم ژنتیک عظیم هستیم و فقط ژن‌های برتر حق بقا دارند.